زبانحال پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل شهادت
یـاس سـپـیـد بـاغ بـهـاران مـن بـیـا نـور پُر از تـلألـؤ چـشـمـان من بیا اشک فراق بر رُخ بابا چکیده است ای راحـتـی ایـن نـفـس آخــرم بــیـا خواهم که توشه ام بدهی دخـترم بیا آهی برای این دل غم پرورم بکش غصه نخور زمان جدائی زیاد نیست از پـیـلـۀ فـراق رهایی زیـاد نیست آماده باش بعـد من از راه میرسی تو بـعـد من بلاکـش غـم بینهـایـتی تـنـهـا سـپـر بـرای امـام و ولایـتـی بعد من از زمانه تو بیزار میشوی زهرای من به خواب و به رؤیا بگو علی در پشت در به نیّت بابا بگـو عـلی دشمن به اهل بیت چه گستاخ میشود زهـرا بیار این دم آخـر حـسـیـن را زهـرا بـیار جان پیـمـبـر حـسین را وقتی که روز خواهر او میشود سیاه وقتی ز تشنگی به زمین مانده ردّ پاش بر جای بوسهام نوک خنجر کشد خراش اینگونه است خصم چنین حَربه میزند |